تولد علم طب
بخش اول، بخش تولد علم طب است. سوال اینست که مُبْدِع علم طب کیست؟ اشکال می کنند که علم طب ارتباطی با روحانی ندارد. مال دکترهاست. تولد علم طب چگونه و به دست چه کسی بوده است؟ و چگونه درمان با گیاه مطرح شده است؟ آیا انسان می تواند نقشی در تشخیص گیاهان و داروها برای انواع بیماری داشته باشد یا اینکه امکان ندارد؟ آیا انسان می تواند منشا طب گیاهی باشد؟ امروز اگر کسی بیماری، مثل ام اس(MS) یا سرطان داشته باشد، آیا می تواند گیاهان دارویی را به روی او آزمایش کند تا نتیجه بگیرد؟ این امکان ندارد؛ چون بالاخره یک گیاه سمی او را از پای در می آورد. یا حتی در یک مغازه عطاری اگر کسی نباشد که بتواند تشخیص دهد آیا می تواند درمان کند؟ این کار عملی نیست. در ابتدای خلقت آیا انسان می تواند گیاهان را بشناسد و درمان را بفهمد که کدام گیاه برای کدام بیماری است؟
محدودیت انسان در کشف داروها:
این مطلب امکان ندارد؛ چون خود شخص باید تجربه کند. برود سراغ گیاهان و امتحان کند. باید همه گیاهان و خاک و سنگ و نمک و معادن را بررسی کند. انسان از کجا می داند که گیاه درمان می کند یا معادن یا خاک؟ فرضا این را بداند، از کجا بداند این گیاه برای کدام بیماری مفید است؟ تازه این گیاهان در مناطق مختلف می رویند. آیا کسی بوده است که همه گیاهان در دنیا را بررسی کرده باشد که فلان دارو برای فلان بیماری است؟ یا بر خودش یا بر دیگران تجربه کرده باشد. اگر بروی خودش باشد که پس از انجام چند آزمایش با گیاه اول و دوم و سوم تلف می شود و علمش هم می رود. و اگر بروی دیگران انجام دهد باز هم با تجربه اول و دوم و سوم وبالاخره با گیاهی سمی از بین می رود و به نتیجه نمی رسد. چه کسی جرات می کند که بررسی کند؟ تازه اولیای دم او را بازخواست می کنند.
علاوه بر این گیاهان در زمین متفرق هستند. شخصی می خواهد که همه گیاهان زمین را در شهر های مختلف بررسی کند. این کار ممکن نمی باشد. اگر فرض کنیم بروی دارو های مفرد ممکن باشد، امکان دارد که با اطلاعات و آزمایش بروی افراد بتواند تشخیص دهد که فلان گیاه برای یبوست خوب است. و این یکی برای تب خوب است.
ولی بیشتر داروها ترکیبی است، از کجا بفهمد اگر فلان گیاه را با فلان گیاه جمع کردیم دارو می شود؟ پنجاه و پنج هزار گونه گیاهی داریم. از کجا بداند کدامیک با کدامیک برای فلان بیماری مفید است؟ هلیله در هندوستان می روید. مصطکی مال روم است. بورق مال ارمنستان است. سعد مال یمن است. افیون مال مصر است. از کجا بداند گیاهی که در هندوستان می روید با گیاهی که در مصر می روید، اگر جمع بشوند برای چه بیماری ای خوب است؟ اگر مقابل درختی بایستد، از کجا بداند که ریشه اش درمان است یا صمغش یا شاخه اش یا ..؟ اگر کسی برود در دنیا سفر کند و بخواهد همه را تجربه کند تا بفهمد که کدام گیاه برای کدام بیماری است، زمان طولانی می برد. تازه گیاهان در فصل های مختلف می رویند. بیماران چگونه با او همراه شوند؟ این ها اصلا امکان ندارد.
عقیده ما این است که تنها راه شناخت دارو ها، راه وحی و از طریق انبیا است. روایتی داریم که: «إن الله تبارك وتعالى أهبط آدم من الجنة، وعرفه علم كل شئ، فكان مما عرفه النجوم والطب»[1] یعنی (خداوند آدم را از بهشت نازل کرد و به او هر علمی را آموخت از جمله طب و نجوم.»
پس تولد علم طب از طریق پیامبران بوده است. امکان ندارد بشر خودش بفهمد داروی فلان بیماری چیست. هر کاری و تلاشی هم بکند نمی تواند. فرضا از هر اهل محلی بپرسد؛ از کجا بفهمد گیاهی ترکیبی چگونه درمان می شود؟ این درباره اصل علم طب است. عقل هم موید این مطلب است. حضرت آدم از بهشت آمده است و در این شرایط سخت زمین، بیمار می شود واحتیاج به علم پزشکی پیدا می کند، چون بدنش عادت نکرده است. روایات هم بیان می کنند که حضرت آدم وقتی به زمین آمد، زیاد آب از بدنش می آمد و بدنش کوچکتر می شد. روایت می فرماید: خداوند علم همه چیز از جمله طب و نجوم را به او آموخت. پس پیدایش علم طب از زمان حضرت آدم (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) بوده است. و ایجاد علم طب توسط پیامبران بوده است.
گسترش علم طب:
آیا گسترش علم طب توسط پیامبران بوده است یا توسط دیگران بوسیله آزمایش و تحقیق؟ سه احتمال است؛ احتمال اول اینکه توقیفی هست و کلا از طرف انبیا است. احتمال دوم اینکه پیامبران هیچ دخلی ندارند. احتمال سوم اینکه اصول آن از پیامبران بوده است و بشر با تحقیقات آن را گسترش داده است.
احتمال سوم صحیح است؛ پیدایش و گسترش علم طب در ناحیه اصول و مبانی توسط پیامبران بوده است ولی تحقیق و تجربه توسط بشر بوده است،که البته نقص هم دارد. مبانی طب، حتی مبانی امروزی، مثل درمان ژنتیک، ریشه در تعالیم انبیا دارد. در روایات ما بحث ژنتیکی آمده است.
اینکه مبانی توسط انبیا (علیهم السلام) بیان شده است. در روایات داریم که: حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) هر روز صبح در محرابش، گیاهی می رویید و حضرت با گیاه صحبت می کرد که برای چه چیزی مفید هستی؟ و گیاه می گفت که برای فلان بیماری مفید است. البته کیفیت صحبت گیاه را نمی دانیم. حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) می فهمید که این گیاه برای کدام بیماری خوب است و به مردم آموزش می داد. و مردم می گرفتند و درمان می کردند. روایاتی داریم که بجای حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) حضرت سلیمان (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) است. که هر روز یک گیاه می رویید. می فرمود: ای گیاه چرا هیچ حیوانی، جنی، تو را نمی خورد؟ جواب می داد که من غذای هیچکدام نیستم و داروی فلان بیماری ام. و ایشان به مردم منتقل می فرمودند و مردم دارو درست می کردند و درمان می کردند و.. روایات مختلف است. روایات معتبر حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) را بیان کرده اند. تا آن جا که گیاهی رویید. حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) گفت تو چه گیاهی هستی؟ گفت من خرنوبه هستم. حضرت داوود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) فرمود:که پس محراب خراب می شود. وصیت کرد که حنوط آماده کنند. چون دانست که می میرد. روایات زیادی از شیعه و عامه داریم. که مبانی درمان از انبیاء (علیهم السلام) است. روایاتی هم داریم که عقل و تجربه هم نقشی دارد. می فرماید: علم طب من این علم اطبا الطب دکتر ها از کجا علم طب را یاد گرفتند؟ فرمود: نزدیکترین احتمال درباره سحر این است که مانند طب سات که بعضی تجربه و بعضی درمان است. فوضع .. برای هر سلامتی آفتی قرار داده است. طبیب در مقابل دارویی قرار داده که بیماری برطرف شود. پس معلوم می وشد که تجرب هم نقش دارد.
روایت داریم که خداوند گیاهان را برای داروها قرار داده است و از انسان خواسته است که گیاهان را جمع کند و دارو درست کند. پس انسان هم نقشی دارد.
روایت اولی که خواندیم که برای هر بیماری ای، دارویی قرار داده است. از وضع طبیبان است. انبیاء (علیهم السلام) رسالت را تبلیغ می کنند. کلمه وضع مربوط به خود بشر است. کلمه اطبا را شاید کسی به خدا و پیامبران انبیاء (علیهم السلام) معنا کند. با این روایت می سازد که خدا تجربه نمی کند.
روایت داریم: درباره آبزیان منافعی هست که مردم به تدریج با اتفاقی کشف می کنند. مانند حلزون ،که سگی کنار دریا راه می رفت. حلزونی پیدا کرد و خورد، پوزه اش قرمز شد. مردم تعجب کردند و فهمیدند که خون حلزون رنگ است و رنگ قرمز گرفتند و اسم قرمز در روایت آمده است.
بشر هم نقش دارد. اصل مبانی از انبیاء (علیهم السلام) است. پاسخ درست اینست که، مبانی از انبیا بوده است ولی بشر می تواند آزمایش کند و دارو بسازد. چیزی که قابل انکار نیست، کارهایی است که در آزمایشگاه و دانشگاه ها انجام می دهند. ولی مبنایش از انبیاء ( علیهم السلام) بوده است.
مکانیزم ضرر داروهای شیمیایی:
از روایاتی که خواندیم مشخص می شود که اصل درمان از گیاه است. حالا بشر داروی شیمیایی ساخته است. بشر ماده موثر گیاه را گرفته است. مثلا گیاه فسفات دارد که برای مغز و هوش خوب است. کلسیم دارد که استخوان را تقویت کند. منیزیم و ید دارد که برای تیروئید مفید است. و از داروهای ترکیبی که از انبیا رسیده است. از گیاهان و داروهای ترکیبی، به شکل قرص تهیه کردند. چرا اشکال ایجاد کرد؟ به جهت اینکه این گیاه، ده الی بیست ماده دارد. ماده موثر را گرفتند. وقتی به بیمار بدهند خوب می شود. ولی عوارض دارد. معده و کبد و اینها آسیب می بینند. چرا؟ بعد از مرور سال ها به این نتیجه رسیدند. این گیاه که ده ماده موثر دارد. یکیش درمان بود؛ ولی نه تای دیگر محافظت از بدن می کرد. پس اینکه ماده موثر را در درمان استفاده می کنند، عوارض زیادی را ایجاد کرده است. فهمیده اند که علاوه بر درمان، آسیب های زیادی می زند. به همین جهت بیماری ها شایع شده است. و محافظ هم ندارد. ولی عوارض داروی گیاهی کمتر است و اگر از طریق ائمه معصومین (علیهم السلام) رسیده باشد یا اصلا عوارض ندارد یا بسیار کم دارد.
داروی شیمیایی ممکن است خیلی زود درمان کند، ولی عوارض دارد. درست است که فسفات، مغز را زیاد می کند؛ ولی اگر سلولز نداشته باشد محافظ بدن نخواهد بود. صرفا گیاه بودن این طور نیست که اصلا عوارض نداشته باشد. ولی گیاهی که معصومین (علیهم السلام) تجویز کرده اند، ما از عوارضش در امان هستیم. ما حدود صد و پنجاه گیاه در روایات داریم. می توانیم از این گیاهان در جای دیگری استفاده کنیم. مثلا روایت می فرماید این گیاه برای سودا خوب است و ما برای معده استفاده کردیم و مفید بود. ولی گیاهی که در روایت نیامده است عوارض دارد.
گیاهی معروف است به نام شیرین بیان که دارویی سنتی است که مردم سال های سال خودشان را درمان می کردند. ولی الان معلوم شده است که بسیار عوارض دارد. پس آن چه در روایت نیامده است، معلوم است که ضرر داشته است. روزی ثابت می شود که عوارضی دارد. مثل شیرین بیان که ممنوع شده است.
گیاهانی که اهل بیت (علیهم السلام) توصیه کرده اند، هم کم نیستند. امام کاظم (علیه السّلام) بیمار شدند و دکتر ها دارو آوردند که عجیب و غریب بود. حضرت (علیه السّلام) فرمودند: چرا شرق و غرب می روید. آن چه ما می گوییم عمل کنید.
بهترین بحث طبایع و مزاج، در اسلام آمده است. بنده در جلد اول و دوم مفصل بحث کرده ام.کسانی که در طب اسلامی کار کنند، هزاران نفر هم باشند، تا کسی مراجعه کند، سریع می توانند مزاج را تشخیص بدهند. ولی در طب سنتی دو نفر متفق القول در تشخیص مزاج سخت پیدا می شود. و عجیب تر اینکه می گویند: سر سودایی است و کبد صفرایی ست. و حال اینک همه این ماده ها در خون است و خون در همه جای بدن است.
طب اسلامی ریشه را درمان می کند یعنی مزاجی و هم داروی عوارضی دارد. طب شیمیایی عوارض را درمان می کند و طب سنتی مزاج ها را، طب اسلامی هر دو را معالجه می کند.
نتیجه:
طب از طرف انبیاء آمده است و بعدش هم وارثان انبیا، علما هستند. کسانی که می گویند طب مال دکتر هاست ما می گوییم اتفاقا برعکس است. بشر حتی یک دارو را نمی تواند بسازد. مویدش همین روایت حضرت داود (علیٰ نبیّنا و آله و علیه السّلام) که خواص گیاهان را به مردم آموزش دادند.
مدتی است که طب اسلامی مهجور شده است و به آن توجهی نشده است. ولی الان زمان آن رسیده است که طب اسلامی مطرح شود. چون طب شیمیایی عاجز شده است. الان بهداشت جهانی به کشور ها ابلاغ کرده است که به طب بومی خودتان برگردید. و اگرنه نمی شد این طب را مطرح کرد. ما همین مختصری که درمان کردیم اثر و فواید را دیدیم. درمان های موثر و قوی و بدون عوارض و بیماری های لاعلاج که تجربه کردیم. طب اسلامی درباره همه بیماری ها درمان دارد و اگر هم عاجز باشد، در مقابل کسی هست که طب اسلامی را نپذیرفته است. الان طب اسلامی مثل مردار است که وقتی همه جا را رفتند و گشتند و نا امید شدند با هزار تردید، بر می گردند. باید طب اسلامی، انتخاب اول باشد. اگر ناچار شدیم، سراغ آن طب ها برویم.
- وبلاگ کاظمی
- بازدید: 1221
- 29