آثار قلمى ابن سینا / بخش نخستین
- تصنیفاتى که بلا شک ابتکار و اختراع خود اوست چنانکه: یا مقصد عالى فلسفى را بصورت قصّه در آورده- مانند رسالة الطّیر، و رسالة حىّ بن یقظان. و یا فصلى از مباحث شریعت را بر مبانى فلسفى استوار کرده و با اصول حکمت (بقسمى که سابقه ندارد) تطبیق کرده است، مانند رساله معراجیه- و نیروزیه (در تفسیر فواتح السور) و صمدیه (در تفسیر سورة الاخلاص) و تفسیر معوّذتین (سورة الفلق- و سورة الناس) و رساله در امر زیارات- و دعا- و امثال اینها، که درین رسائل اگر هم مصنّف مطلبى از فلاسفه پیشین اقتباس کرده باز ایراد کردن این مطالب بصورت قصّه- یا تطبیق کردن آنها با آیات کریمه قرآن و مباحث دینى نتیجه فکر خود اوست.
و نظیر اینها است رسالاتى که در پاسخ سؤالات معاصرین خود نگاشته مانند پاسخ پرسشهاى ابو ریحان بیرونى، و پاسخ ایرادات مردم شیراز بر کتاب نجات و نامه او بابو عبید جوزجانى فى الانتفاء عما نسب الیه من معارضة القرآن. و ردّ رساله ابو الفرج عبد اللّه بن الطیب البغدادى در قواى طبیعیه و نامه وى بعلماء دار السلام بغداد که در آن از علماء دار السلام خواسته است که میان وى و رجل همدانى منصفانه حکومت کنند [1] و مباحثات او با بهمنیار- و غیرها.
[1] سخن مشهور که رجل همدانى گفته است: کلى طبیعى را سوار الاغ دیدم، غلط است زیرا کسى که اهل دانش و اصطلاح است- ممکن نیست تا این درجه بخطا رفته باشد- که کلى را صریحاً بجزئى اشتباه کند، و اگر چنین مى بود هر دانشجوى مبتدى از خطاى وى آگاه مى شد، و وى را بر چنین خطاى فاحشى سرزنش میکرد، و نیازى نبود باین که شیخ از علماء دار السلام تقاضاى حکمیت کند.
بلکه مقصود او اینست که کلى طبیعى در خارج موجود است، بدین گونه که همه مشخصات افراد عارض اوست، ولى بالملازمه هر چه در خارج موجود باشد مشخص است که الشی ء ما لم یتشخص لم یوجد، بنا بر این و چون وجود برأى صحیح عین تشخص است لازم میآید که کلى طبیعى هم جدا از افراد خود موجود باشد، پس کلى طبیعى نسبت بافراد و اشخاصى که مصداق او هستند مانند اب واحد نسبت بابناء نیست چنانکه رجل همدانى پنداشته و بلکه نسبت آن بافراد و مصادیق خود همچون نسبت آباء بابناء است. بدین گونه که با هر فرد یک کلى طبیعى بالعرض موجود است، و بعبارت دیگر از تعقل هر فردى همان معنى دریافته مى شود که از تعقل فرد دیگر ادراک مى شود. همچنانکه اگر هزار صفحه زیر ماشین چاپ ببرند همه یک نقش مى پذیرند و اگر یکى از آن صفحات را هزار بار تجدید طبع کنند. چیزى بر نقش نخستین افزوده نمى شود، مگر اینکه صفحه زیر ماشین را عوض کنند.