آثار قلمى ابن سینا / بخش دوم
- تصنیفات فلسفى وى مانند کتاب الشّفاء و کتاب النّجاة و کتاب الاشارات و کتاب المبدأ و المعاد که با اندک کم و بیش همان مطالب کتاب الشفاء را در بر دارد، و مطالعه کننده گمان میکند که فصولى از کتاب الشّفاء را گرد هم فراهم آورده اند، و شاید خود شیخ مباحث مبدأ و معاد را از آن کتاب بیرون آورده- و کتابى جداگانه ساخته است.
امّا کتاب الشفاء دائرة المعارف علوم عقلى است، و مهمترین تصنیف شیخ است که در شرق نه پیش از شیخ و نه بعد از او تا زمان حاضر کتابى بدین بسط و تفصیل حاوى اقسام فلسفه نظرى تصنیف نشده است، و کتاب درّة التاج هم در فارسى گر چه مباحث ریاضى آن بیشتر است و از حکمت عملى هم بى بهره نیست ولى در سایر مباحث بسیار مختصر- و بفلسفه اشراق مایل است.
ابو عبید در مقدّمه کتاب الشّفاء گوید: که شیخ در هر یک از مباحث ریاضى مطالبى که مورد نیاز است ایراد کرده- چنانکه در مجسطى ده شکل در اختلاف منظر آورده- و بآخر مجسطى مسائلى افزوده- و در اقلیدس اشکالاتى ایراد کرده- و در ارثماطیقى خواص نیکویى آورده، و در موسیقى مسائلى افزوده که پیشینیان از آنها غفلت داشته اند.
اما کتاب النجاة در حقیقت مختصرى از همان کتاب الشّفاء است، و بهر حال قسمتى از این کتابها بشهادت موافق و مخالف ابتکار و افکار خود وى است، مانند تفسیر آیه نور- و تطبیق آن بر مراتب نفس مردمى (عقل هیولانى- عقل بالملکه- عقل مستفاد- عقل فعّال) و مانند سه نمط آخر اشارات که امام فخر رازى شارح کتاب (با وجود اینکه شرح او را جرح نامیده اند) در اینجا اعتراف میکند که شیخ تصوّف را چنان برهانى کرده است که لم یسبقه سابق و لا یلحقه لاحق.
اما مباحث فلسفى دیگر باز برخى از افکار خود اوست- مانند برهان وسط و طرف در باب ابطال تسلسل علل که بنام او و بنقل از وى در کتب فلسفه ایراد مى شود و بعضى هم وى تکمیل کرده است، مانند برهان سلّمىّ در باب تناهى ابعاد- که آنچه از یونانیان بما رسیده اینست که دو ساق مثلّث را فرض میکنند- که از یک نقطه بیرون آید- والى غیر النّهایه کشیده شود، و گویند: لازم مى آید که بعد میان دو ساق مثلّث نامتناهى باشد در حالتى که میان دو ساق مثلث محصور است.
و چون بر این دلیل ایراد و اشکال فراوان وارد بوده- شیخ آن را تکمیل کرده- و بر شکل سلمى که هر پلّه: زبرین بلندتر از پلّه زیرین است ایراد کرده- و در کتب فلسفه بنام برهان سلّمى معروف شده است. [1] و نیز مانند قضیه ذهنیه- و اینکه اتّصاف ذات موضوع بوصف موضوع بالامکان نیست چنانکه فارابى گمان کرده- بلکه موضوع قضیه مى باید بوصف موضوع بفعل متّصف باشد نه بامکان. و بنا بر این قضایاى ممکنه عامّه- و ممکنه خاصّه هیچ یک عکس مستوى ندارند- و محقّقین بیشتر گفته شیخ را پذیرفته اند .[2]
صدر الدین شیرازى در امور عامه اسفار در مرحله دهم در عقل و معقول نخست گفتار شیخ در ردّ سخن فرفوریوس صورى و رأى اتّحاد عاقل و معقول را از کتاب الشفاء و کتاب الاشارات ایراد و ردّ کرده است. و سپس در آخر فصل هشتم اشاره کرده است باین که شیخ در کتاب المبدا و المعاد در مقاله اولى در فصل ششم که عنوانش اینست «فصل فى ان واجب الوجود معقول الذات و عقل الذات» اتّحاد عاقل و معقول را پذیرفته و بر آن دلیل آورده است. و صدر المتالّهین که اتّحاد عاقل و معقول را حق میدانسته تردید کرده است در اینکه آیا شیخ این مطلب را دریافته و معتقد بوده است چنانکه از کتاب المبدأ و المعاد او مستفاد میشود، یا آن را منکر بوده و مردود میدانسته است چنانکه سایر مصنّفات وى بر این مطلب گواهى میدهد.
نگارنده گوید: که شیخ در آغاز کتاب المبدأ و المعاد گفته است که میخواهد در این کتاب حقیقت مذهب مشائیان را درباره مبدأ و معاد آشکار کند، و کلمه حقیقت صریح است در اینکه وى پاى بند ظواهر فلسفه مشاء نبوده است. بعبارت دیگر درست است که شیخ طریقه تصوّف (یعنى کشف حقیقت از راه ریاضات و سیر و سلوک با رعایت شریعت) و طریقه اشراق (یعنى رسیدن بحقیقت از طریق عقل توأم با ریاضت نفس بدون ملاحظه شریعت) هر دو را پسندیده میداند، و در آخر اشارات و در نامه هاى خود با بو سعید ابو الخیر بر صحّت طریقه تصوّف و مقامات عارفان استدلال کرده ولى روش فلسفى وى روش مشائى یعنى استدلالى و عقلى محض است. و از فلاسفه پیشین ارسطو و از مفسرین سخنان وى اسکندر افرودیسى را بر دیگران ترجیح مى دهد.
و این مطلب دلیل نیست بر اینکه شیخ پیرو ارسطو بوده است، بلکه چنانکه گذشت وى از شاگرد خود ابو عبید نپذیرفت که فلسفه ارسطو را شرح کند، و از یکایک مصنّفات ابن سینا استقلال فکرى و طریقه فلسفى وى پدیدار است، و وى همواره ارسطو را در تعلیم شریک و همکار خویش شمرده است.
مع الوصف ابن طفیل در رساله حىّ بن یقظان باین مطلب برخورده است که شیخ برخى نظریات را از ارسطو نقل کرده که آن نظریات در مصنّفات و آثار ارسطو دیده نشده است، و ازینجا پیدا میشود که وى بیان حقیقت را بر همه چیز ترجیح میداده- و لهذا برخى افکار و نظریات خویش را به ارسطو نسبت داده تا هم از تعرض و حملات حسودان متظاهر و متعصّبان جاهل بر کنار بماند. و هم مردم بسبب شهرت ارسطو آن سخنان را بهتر بپذیرند.
و نیز بیهقى در تتمّة صوان الحکمه ذیل شرح حال شیخ گوید: که در آغاز جوانى گاهى رسائل اخوان الصفا را مطالعه میکرده نگارنده گمان داشت که افکار اخوان الصفا در آثار و مصنّفات شیخ منعکس است، ازینرو رساله عشق وى را با رساله عشق اخوان الصفا بدقّت مقایسه کردم و بالنتیجه پیدا شد که مناسبتى میان این دو رساله موجود نیست، و این مطلب را در مقدّمه رساله عشق ابن سینا شرح داده ام.
و نیز شیخ در کتاب الشفاء در مبحث الهیات در مقاله هشتم گوید: که این فصل را از مقالة الالف الصغرى (که نخستین مقاله از ما بعد الطبیعه ارسطو است) با تغییرى نقل کرده ام.
نگارنده این فصل را با آن مقاله از ترجمه اسحاق بن حنین با تفسیر یحیى بن عدى و با همین فصل از تفسیر ما بعد الطبیعه ابن رشد مقابله و مقایسه کردم از مطالعه و مقایسه این سه کتاب با هم و ملاحظه ایرادات ابن سینا بر کلام ارسطو و پاسخهاى وى از آن ایرادات معلوم میشود که تا چه درجه ابن سینا در مطالبى که از ارسطو گرفته تصرّف کرده است .[3]
و نیز مانند تحقیقات وى در باب حرکت در مقوله وضع و قیاسهاى شرطى و غیر ذلک 2- تتمة صوان الحکمة چاپ محمد شفیع هندى که ترجمه فارسى آن را هم بچاپ رسانیده، و از اصل عربى یک نسخه خطى در کتابخانه آستان قدس و یک نسخه عکسى در کتابخانه وزارت معارف موجود است.
3- نزهة الارواح شمس الدین محمد بن محمود شهرزورى که بقول دانشمند معظم آقاى قزوینى ما بین سنه 586- 611، تألیف شده، و از اصل عربى و ترجمه فارسى آن نسخ متعدد در ایران و اروپا موجود است، و از هر یک دو نسخه تا کنون در تهران بنظر نگارنده رسیده که بالجمله یکى از دو نسخه فارسى کتاب در بیست و هفتم جمادى الآخره سال 1043 کتابت شده بود، شهرزورى کتاب تتمة صوان الحکمه را بدست داشته و بسیارى از تراجم حکماى ایرانى را عیناً از آنجا گرفته در یکى دو موضع از ابو الحسن بیهقى نام برده، ولى غالباً مطالب را بخود نسبت داده است.
4- عیون الانباء فى طبقات الاطباء تصنیف ابن ابى اصیبعه ج 1 ص 248- 290- 291- 297 استطراداً (که از فهرست اعلام کتاب فوت شده) و ج 2 ص 1 تا 20 مستقلّا، ابن ابى اصیبعه رساله ابو عبید را تماماً نقل کرده و اطلاعات مفید بدان الحاق نموده است، ولى روایت او در تاریخ وفات شیخ غلط است و در فهرست تصانیف شیخ نیز آنچه از ابو عبید قبلا نقل کرده دوباره مکرر کرده است و ظاهراً بهمین جهت ناشر منطق المشرقیین (یعنى قسمت منطق از حکمت مشرقیه ابن سینا) نیز در مقدّمه کتاب (چاپ مصر 1328) گول خورده حتى حکمت مشرقیة را یک بار بنام «بعض الحکمة المشرقیة مجلده» همچنانکه در روایت ابو عبید آمده ذکر کرده و بار دیگر بنام «الحکمة المشرقیة لا توجد تاما» چنانکه ابن- ابى اصیبعة خود در فهرست مفصلى که بدست داده آورده است، و ناشر کتاب مزبور خود ظاهراً سواد درستى نداشته و لهذا کتاب دانش مایه العلائى که در طبع کلمه دانش مایه در عیون الانباء کمى از العلائى جدا افتاده بوده آن را دو کتاب شمرده است.
5- اخبار الحکماء جمال الدین قفطى باب الکنى نزد کنیه «ابو على» و غیره، این کتاب در عصر صفویه بفارسى ترجمه شده، و از ترجمه آن یک نسخه در کتابخانه دانشکده معقول و منقول موجود است.
6- مختصر الدول ابن العبرى چاپ بیروت ص 325 تا 330 و غیرها.
7- کامل ابن الاثیر سنه 428 که وفات شیخ را نوشته، و او شیخ و علاء الدوله هر دو را در جاى دیگر بالحاد و زندقه متهم کرده، و مدفن او را هم برخلاف مشهور در اصفهان دانسته و اطلاع درستى از احوال شیخ بدست نداشته است.
8- تاریخ ابو الفداء چاپ اسلامبول 1280 حوادث سال 428
9- تاریخ مرآة الجنان یافعى چاپ هند حوادث سال 428، که او نیز همان مطالب ابن خلکان را آورده و ملاقات شیخ را با قابوس چنانکه در چهار مقاله است درست دانسته، و چون مطالب کتاب الشفاء را بمطالعه در نیافته عصبانى شده و گفته است «لم اره الا جدیرا بقلب الفاء قافا».
10- شذرات الذهب چاپ مصر سال 428
11- ابن خلکان باب «حسین» که او نیز شرح حال شیخ را عیناً از ابو الحسن بیهقى گرفته و برخى اشعار شیخ و مطالبى از ابن الاثیر بر آن افزوده است.
12- معجم البلدان ذیل «بخارا» ج 1 ص 522 و او وفات شیخ را در شنبه ششم شعبان دانسته، و صحیح جمعه آخر رمضان است.
13- تاریخ گزیده چاپ عکسى ص 802- 803 که در آنجا اشتباهاً نام شیخ عبد اللّه بن حسین نوشته شده است، صاحب تاریخ گزیده شعر معروف: حجة الحق ابو على سینا الخ و مباحثه شیخ با یک نفر کناس را ایراد کرده است.
14- اواخر تاریخ ملل و نحل ابو الفتح شهرستانى (متوفى 548) که آراء فلسفى ابن سینا را بطور خلاصه بخوبى ایراد کرده است، این کتاب بفارسى هم ترجمه شده و نسخه آن نزد نگارنده موجود است.
15- بحر الجواهر که در لغات طبى است چاپ سنگى ایران باب- الالف ذیل عنوان «ابن سینا» و این هم مطلب تازه ندارد و وفات شیخ را در جمعه اول رمضان دانسته، و گذشت که صحیح جمعه آخر رمضان است.
16- خزانة الادب بغدادى ج 4 ص 466
17- تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندى چاپ لیدن 1318 ص 24 که گوید شیخ بابن الرومى معروف بادیب ترک معتقد بوده و بر بعض اشعار مشکله او شرح نوشته است.
و در ص 49 گوید شیخ را حجة الحق گفته اند، و نیز پدر او ابو عبد اللّه دانشمند و حکیم بوده است ... در خوارزم هفت سال درس گفتى و از آنجا بجرجان و رى و بعد از آن بعراق عجم افتاد و بعد با وزیر عماد الدوله دیلمى شد و در خطه اصفهان بمرض اسهال در گذشت و این قطعه در حق ابو على سینا فاضلى نظم کرده است:
حجة الحق ابو على سینا
در شجع آمد از عدم بوجود
در شصا کرد کسب جمله علوم
در تکز کرد این جهان بدرود
و در ص 61- 62 و ص 493 دو بیت از جامى آورده که شیخ و شفا و قانون او را نکوهیده است.
18- مجمع الفصحاء جلد اول چاپ تهران ص 68- که ملاقات شیخ با قابوس را ذکر کرده و در نسب شیخ نام جد او حسن بن سینا را در هر دو تألیف خود (این کتاب و ریاض العارفین) انداخته است، گوید در رى فخر الدوله بر عزتش افزود. و اینجا سنه 448 در وفات شیخ غلط است و پنج رباعى که نسبت بشیخ معروف و در السنه مشهور است نقل کرده است.
19- ریاض العارفین چاپ تهران 1316 چاپ دوّم روضه دوّم ص 272- 273 در اینجا بر مطلب مجمع الفصحاء ملاقات شیخ با ابو السعید ابو الخیر و سخن هر یک درباره دیگرى را افزوده و وفات شیخ را 427 نوشته و تصریح کرده که شیخ در همدان وفات یافته است و همان پنج رباعى سابق را باضافه:
تا باده عشق در قدح ریخته اند
و ندر پى عشق عاشق انگیخته اند
با جان و روان بو على مهر على
چون شیر و شکر بهم بر آمیخته اند
ایراد کرده است.
20- کشف الظنون که قریب هفتاد کتاب از تصنیف شیخ را نام برده است.
21- مجالس المؤمنین قاضى نور اللّه شوشترى مجلس هفتم، که در اینجا نیز ملاقات شیخ با قابوس و برخى امور دیگر مذکور است، مع ذلک مطالب مفید دارد، و على الخصوص بر تشیع شیخ ادله قوى از بطون مصنفات او آورده است.
22- روضات الجنات باب «حسین» ص 241- 243، و او ولادت شیخ را بسال 373 نوشته و این اشتباه، و صحیح 370 است.
23- محبوب القلوب اشکورى که در نیمه مائه یازدهم هجرى تصنیف شده نسخه خطى کتابخانه دانشکده معقول ورق آ 217 استطراداً و ورق 173 مستقلا، و او مطلبى علاوه بر شهرزورى ندارد و فقط دو بیت منسوب بشیخ که دلالت بر شرب خمر میکند از وى نقل کرده، سپس همو را بر این عمل سرزنش کرده است.
24- طرائق الحقائق ج 2 ص 248.
25- معجم المطبوعات چاپ مصر ج 1 ص 127- 133 که بیست و چهار کتاب و رساله تمام، و قسمتى از کتاب الشفاء و عیون الحکمه و دو قصیده شیخ که بطبع رسیده بوده است همه را با تاریخ و شماره چاپ و عدد صفحات ذکر کرده، و شرح حال شیخ را در کتاب تاج التراجم ابن قطلوبغا نشان داده که نگارنده این مأخذ او را ندیده است.
26- تاریخ فلاسفة الاسلام فى المشرق و المغرب تألیف محمد لطفى جمعه چاپ مصر 1345 ص 53- 66 و اینجا هم گاهى على بجاى ابو على آمده، و برخى آراء شیخ را مصنف با آراء دیگران مقایسه کرده، و اشتباهات علمى دارد ولى از لحاظ تاریخى که مطالب آن را غالباً از ابو عبید گرفته بد نیست.
27- شاهد صادق نسخه خطى کتابخانه دانشکده معقول و غیرها فصل تاریخ حوادث سال 428، و باز در باب چهارم فصل 69 در مستى، و در باب سوم فصل 71 در هیأت و نجوم.
28- جنگ نمره 2914 در کتابخانه دانشکده باب 11 ورق 11
29- محاضرات الفلسفة العربیه للأستاذ کونت دى جلارز السنة الدراسیة 1919- 1920 چاپ مطبعة الهلال که این هم گر چه بى غلط نیست ولى مع ذلک از شرح حالى که سایر اساتید مصر نوشته اند مفصلتر و بهتر است.
30- الاعلام چاپ مصر 251- 252.
31- صناجة الطرب چاپ بیروت 395- 396 و در اینجا عبد اللّه الناتلى غلط و صحیح ابو عبد اللّه است، و زبدة الصحائف چاپ بیروت ص 199، و در اینجا نوشته است کتاب المقتضیات را ابن سینا از هشت کتاب طبیعى ارسطو فراهم کرده بوده، و مأخذ او را ندانستم ولى این سخن با نام کتاب که «مقتضیات الکتب السبعه» میباشد منافات دارد، و در کشف الظنون هم نام کتاب بغلط «مقتضیات الکبرى السبعه» چاپ شده است، و باز در همین کتاب ص 219.
32- دائرة المعارف بستانى چاپ مصر ج 1 ذیل عنوان «ابن سینا».
33- دائرة المعارف فرید بک و جدى ج 5 باب السین.
34- دائرة المعارف اسلام بانگلیسى ج 2 ص 419، و ترجمه عربى همین کتاب که از چاپ خارج شده است.
35- تاریخ الفلسفه حنا اسعد فهمى چاپ مصر ص 157- 160، 36- یک رساله جداگانه درباره تشیع شیخ تألیف على بن فضل اللّه الجیلانىّ الفومنى الزاهدى که بسال 1062 تألیف شده و از آن در تهران نسخ متعدّد بنظر نگارنده رسیده، و تقریباً شرحى است بر مقاله دهم (یعنى آخرین مقاله) از الهیات کتاب الشفاء.
و نیز رجوع کنید بروضة الصفا، و حبیب السیر، و على الخصوص حواشى چهار مقاله چاپ لیدن در مواضع عدیده که مطالب تاریخى مفید دارد، و آداب اللغة جرجى زیدان و فهرست کتابخانه خدیویه مصر و سایر کتابخانه ها و غیرها.
اما از تاریخ تألیف رساله ما نحن فیه همین قدر معلوم میشود که این رساله هم مانند سایر رسائل فارسى ابن سینا بخواهش علاء الدوله کاکویه تصنیف شده، و چون شیخ بعد از فوت شمس الدوله (حدود 412 ظاهراً) باصفهان رفته و بعلاء الدوله پیوسته است مسلم است که تصنیف این رساله نیز از مسافرت او باصفهان (یعنى از سال 412) مؤخر بوده است.
مأخذ تصحیح این چاپ رساله چهار نسخه است بدین قرار:
1- نسخه «آ» و آن یازده ورق است در مجموعه شانزده رساله جزو کتب اهدائى نگارنده بدانشگاه طهران که از ورق «آ» 65 مجموعه شروع و در ورق «ب» 75 ختم میشود، و این مجموعه بسال 1061 در صفحات هجده سطرى کتابت شده، و گر چه کاتب نسخه بى سواد بوده و آن را زیاد تحریف کرده، ولى ظاهراً از روى نسخه معتبرى کتابت شده، و از سه نسخه دیگر معتبرتر است.
2- نسخه «ب» که چون دسترسى بدان نداشتیم و مطمئن بودیم که بدقت در چاپ سابق از آن استفاده شده- در این چاپ با دقت کامل از روى چاپ سابق استفاده شد.
3- نسخه «ج» متعلق بکتابخانه ملّى ملک که بقطع ربعى کوچک در یک مجلّد جداگانه است.
[1] شیخ ابن برهان را بدین گونه از ایرادات بر کنار کرده- که در تمام امتداد این دو ساق مثلث در هر فاصله معینى (مثلا در فاصله هر نیم متر) خطى مانند وتر (یا پله نردبان) دو ضلع مثلث را بهم وصل کند و فرض مى کنیم که خط نخستین نیم متر باشد و خط دوم مثلا یک متر و سوم یک متر و نیم- و چهارم دو متر- و همچنین هر خطى که بالاتر است نیم متر از خط زیرین خود افزودن باشد الى غیر النهایه. بنا بر این چون این خطوط بفعل موجود است، و هر یک بر خط زیرین خود نیم متر فزونى دارد، پس بر نیم متر اصل بشماره هر یک از این خطوط نامتناهى نیم متر افزوده شده، و چون این خطوط بشماره نامتناهى بفعل موجود است- لازم مى آید که بشماره این عدد نامتناهى مقدار نیم متر بر اصل افزوده شده- و نامتناهى باشد- در صورتى که میان دو ضلع مثلث محصور است. و این خلاف فرض است.
[2] حتى ملا سعد تفتازانى در متن تهذیب المنطق و محشى آن ملا عبد اللّه تونى (نگاه کنید بحاشیه ملا عبد اللّه چاپ عبد الرحیم ص 108).
[3] از نیمه صفحه ده تا اینجا را از حفظ بر مقدمه سابق افزودم.