ايوب بن اسود
وى از مردم بصره و همزمان مهدى خلیفه عباسى است بیرونى از کندى نقل کند: که سنگ یاقوت در زمان پیشین درست شناخته نشده بود، و از اشباه یاقوت مانند کرکند و جربز و افلج (یا افلح) تمیز داده نمى شد، جواهرشناسان زمان اشباه یاقوت را ببهاء یاقوت خرید و فروش مى کردند. و ایوب که جواهرشناسى ماهر و نزد خلیفه مکانتى حاصل کرده بود، اشباه یاقوت را بجاى یاقوت براى مهدى بهزاران هزار دینار خریدارى مى کرد، تا آنکه عون العبادى که از جواهرشناسان آن عهد بود بر تمویه وى آگاه گردید، و خلیفه را از آن حال خبر داد و گفت: آنچه ایوب براى خلیفه خریده است شبه یاقوتست نه یاقوت، و فرق یاقوت با اشباه آن بآنست که اشباه یاقوت تاب آتش ندارند و در آتش بسوزند، بخلاف یاقوت سرخ خالص که هرچه در آتش بدارند نسوزد، و بر حسن و خوش رنگى و نفاستش بیفزاید. مهدى سنگهاى قیمتى که مى پنداشت یاقوتست همه را بآتش آزمود، آنچه کرکند و جربز و افلج بود پاک بسوخت و یاقوت بحال خود باقى ماند.