انواع و تقسیم بیماری ها
تقسیم اول: بیماری تقسیم به بیماری های کودکان و بزرگسالان تقسیم می شود. قند و فشار خون برای بزرگسالان است، البته امروزه همه چیز بهم خورده است. و برخی بیماری ها مختص کودکان است، مانند سرما خوردگی. روایتی هم برای این تقسیم داریم که امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «هل كان عيسى يصيبه ما يصيب ولد آدم؟ قال : نعم ، ولقد كان يصيبه وجع الكبار في صغره ، ويصيبه وجع الصغار في كبره ، ويصيبه المرض ، و كان إذا مسه وجع الخاصرة في صغره و هو من علل الكبار قال لامه: ابغي لي عسلا و شونيزا و زيتا فتعجني به ثم ايتني به ، فأتته به فكرهه فتقول : لم تكرهه وقد طلبته؟ فيقول هاتيه ، نعتته لك بعلم النبوة وأكرهته لجزع الصبا ، ويشم الدواء ثم يشربه بعد ذلك.»[1] یعنی «آیا حضرت عیسی هم مانند فرزندان آدم بیمار می شد؟ فرمودند:بله، در کودکی مبتلا به بیماری بزرگسالان و در بزرگسالی مبتلا به بیماری کودکان می شد. بیمار می شد و وقتی مبتلا به پهلو درد می شد در کودکی و در حالیکه بیماری بزرگسالان است. به مادرش می فرمود: برای من عسل وسیاه دانه و روغن زیتون پیدا کن و سپس برایم بیاور. مادرش همین کار را کرد، بدش آمد. عرض کرد: خودت خواستی، چرا نمی خوری؟ فرمود: دارو را بیاور. با علم نبوت این دارو را ذکر کردم. و اگر بدم می آید بخاطر کودکی من است. اگر دارو برای شما بیان کردم بخاطر علم پیامبری است. اول داور را بو می کرد و می خورد.»
نکته ای از حدیث:
از روایت فهمیده می شود که بوییدن دوا قبل از نوشیدن خاصیت دارد یا در درمان و یا شاید هم برای کم شدن بد مزه گی باشد.
تقسیم دوم: بیماری داریم که علتش درون بدن است، مربوط به معده و کلیه و این هاست. و بیماری که مربوط به خارج بدن است. روایت داریم که: «كل داء من التخمة ما خلا الحمى فإنها ترد ورودا.»[2] یعنی «همه ی بیماری ها از درون است بجز تب، که از بیرون وارد می شود.» و در روایت دیگر: «ما من داء إلا و هو سارع إلى الجسد ينتظر متى يؤمر به فيأخذه.»[3] یعنی «نیست بیماری ای، مگر اینکه به سمت بدن سرعت می گیرد، منتظر می شود تا امر شود و مردم را درگیر کند.» هفتاد نوع بیماری داریم که همراه با تب است که از بیرون وارد می شود.
تقسیم سوم: اختصاص به طب اسلامی دارد، که امراض را به مفید و غیر مفید تقسیم می کند. بیماری هایی هست که برای بدن مفید و نافع است و معالجه آنها جایز نیست. بلکه در واقع خود این بیماری، درمان است. درمان بیماری های سخت تری است. یک سری بیماری ها، درمانش ضرر دارد. اشاره به بیماری های مفیدی می کنیم.
بیماری های مفید:
سرماخوردگی (زکام)
اولین بیماری مفید سرما خوردگی است. روایتی داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: « لا تكرهوا الزكام فإنه أمان من الجذام»[4] یعنی « از سرما خوردگی بدتان نیاید، زیرا ایمنی از بیماری جذام است.» و در روایت دیگری امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «كان رسول الله (صلى الله عليه وآله) لا يتداوى من الزكام و يقول: ما من أحد إلا وبه عرق من الجذام فإذا أصابه الزكام قمعه.»[5] یعنی «پیامبر خود را از سرماخوردگی درمان نمی کرد و می فرمود: نیست کسی مگر اینکه جذام دارد. اگر مبتلا به سرماخوردگی بشود، بیماری جذام را سرکوب می کند.». ژن جذام تا وقتی نهفته است مشکلی ندارد. ولی اگر حرکت کرد خطرناک می شود. خداوند سرماخوردگی را می فرستد تا سرکوبش کند.
روایت دیگری نیز از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «ما من أحد من ولد آدم إلاوفيه عرقان عرق في رأسه يهيج الجذام وعرق في بدنه يهيج البرص فإذا هاج العرق الذي في الرأس سلط الله عزوجل عليه الزكام حتى يسيل ما فيه من الداء.»[6] یعنی «نیست کسی از فرزندان آدم مگر اینکه دو تا ژن دارد. ژنی که در سر است که سبب ابتلا به جذام می شود و ژنی که در بدن است، که سبب پیسی می شود. زمانی که ژنی که در سر است جهش پیدا کند، خداوند سرماخوردگی را بر او مسلط می کند، تا مایعی که بیماری است را خارج کند.»
نکته ی حدیث:
البته مراد از سرما خوردگی، عاملش و سببش، یعنی همان بیماری است. ژن در سلول انسان وجود دارد. و تنها چیزی که می تواند واردش شود و خارجش کند، ویروس است. درمان ژنتیکی طب امروز، از این روایات گرفته شده است. و در درمان ژنتیکی همین کار را می کنند. بوسیله ویروس درمان می کنند و جهش و حرکتش را برطرف می کنند. عامل سرما خوردگی این کار را می کند. زکام مواد زائدی است که در سر قرار دارد. مواد زائد، که ژن جذام را سرکوب نمی کنند، بلکه همان ویروس سرما خوردگی است که این کار را می کند. و وارد ژن می شود و آن را خارج می کند.
در روایت «جذام» آمده است. ولی منظور تمام بیماری های ژنتیکی است. اگر امروزه بیماری های ژنتیکی زیاد شده است، بخاطر درمان سرما خوردگی است. ژن به هیجان آمده را سرکوب می کند. هر وقت سرما می خورد، می رود قرص می خورد. امروزه در برخی کشورهای غربی سرما خوردگی را درمان نمی کنند. البته سرما خوردگی بیماری است و انسان باید از خودش مراقبت کند، که اگر تشدید بشود خطرناک است؛ ولی قانون آن سه روز است و ویروس آن پس از سه روز، از بدن خارج می شود. بدن و گلبول های سفید، با این ویروس درگیر می شود و مهارت در خارج کردن آن کسب می کند. بلکه اختصاص به بیماری های ژنتیکی ندارد.
روایت داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرمایند: «الزكام جند من جنود الله عز وجل يبعثه عز وجل على الداء فيزيله»[7] یعنی«سرما خوردگی سربازی است از سربازان خدا، این را می فرستند به سوی بیماری، تا بیماری را برطرف کند.»
«داء» جنس است یعنی انواع بیماری. شاید اگر کسی خودش را درمان نکند مبتلا به سرطان نشود . ائمه (علی) منتظر بودند که فرزندانشان سرما بخورند. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «لمؤدب اولاده إذا زكم احد من أولادي فاعلمني فكان المؤدب يعلمه فلا يرد عليه شيئا.»[8] یعنی « اگر یکی از فرزندانم مبتلا به سرما خوردگی شد به من خبر بده. و حضرت کاری نمی کردند.»
زکام، ترشح بینی و اشک چشم همراه با سر درد است. واگر به مرحله تب برسد دیگر تب است. مواد زائدی است که در سر و سینه جمع می شود و به شکل ترشح خارج می ود. ویروس کاری می کند تا خارج شود.
درمان سرماخوردگی:
ترکیبی از کندش و سیاه دانه است. سیاه دانه دو برابر کندش باشد. آسیاب کنند و در بینی بریزند. همه آب ها را خارج می کند. بینی خشک می شود. ابتلا به سرماخوردگی بستگی به جذام دارد. فصل سرما خوردگی فصل شاهی است. فصل شاهی در زمستان است. شاهی سبب به هیجان آمدن ژن جذام می شود و سرما خوردگی هر زمان لازم بود می آید. عامل جذام درونی و جهش ژن است. و عامل سرماخوردگی درونی است. در روایات دارد که ویروس سرماخوردگی وارد ژن جذام می شود. و آن را خارج می کند. این اولین بیماری مفید است که نباید درمانش کرد. بلکه خودش درمان است.
بیماری دُمَل و جوشِ بدن:
در روایتی پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «ولا تكرهوا الدماميل فإنها أمان من البرص.»[9] یعنی «از جوش بدتان نیاید، زیر ایمنی از پیسی است.» و در روایت دیگری می فرماید: : «ما من أحد من ولد آدم إلا و فيه عرقان عرق في رأسه يهيج الجذام وعرق في بدنه يهيج البرص فإذا هاج العرق الذي في الرأس سلط الله عز وجل عليه الزكام حتى يسيل ما فيه من الداء و إذا هاج العرق الذي في الجسد سلط الله عليه الدماميل حتى يسيل ما فيه من الداء، فإذا رأى أحدكم به زكاما و دماميل فليحمد الله عز وجل على العافية وقال: الزكام فضول في الرأس.»[10] یعنی « نیست کسی از فرزندان آدم مگر اینکه دو تا ژن دارد. ژنی که در سر است که سبب ابتلا به جذام می شود و ژنی که در بدن است، که سبب پیسی می شود. زمانی که ژنی که در سر است جهش پیدا کند، خداوند سرماخوردگی را بر او مسلط می کند، تا مایعی که بیماری است را خارج کند. و ژنی در بدن است که پیسی را به هیجان در می آورد. خداوند جوش را بر آن مسلط می کند تا اینکه بیماری در ژن را خارج کند. وقتی کسی مبتلا به سرما خوردگی یا جوش شد، خداوند را حمد کند بخاطر سلامتی و فرمود: زکام، مواد زائدی است که در سر به وجود می آید.»
دمل و جوش را نباید دست زد. و اصطکاک ایجاد کرد.
بیماری رمد (التهاب چشم):
روایت داریم از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) که می فرماید: « ولا تكرهوا الرمد فإنه أمان من العمى.»[11] یعنی «از رمد بدتان نیاید، زیرا ایمنی از کوری است.»
بیماری سرفه:
روایتی از پیامبر (صلوات الله علیه و آله) که می فرماید: «ولا تكرهوا السعال فإنه أمان من الفالج.»[12] یعنی «از سرفه بدتان نیاید، زیرا ایمنی از فلج شدن و سکته مغزی است.»
نکته درباره سرفه:
سرفه را نباید درمان کرد. دو نوع سرفه داریم که یکی ویروسی است و سرفه ای داریم که بخاطر التهاب ریه باشد که درمانش خوب است و سرفه ای است که بخاطر مشکل در قلب است که نباید درمان کرد. اگر امروزه سکته مغزی و فلج شدن زیاد شده است، بخاطر اینست که سرفه را درمان می کنند. زیرا زمینه ابتلا به فلجی و سکته مغزی را فراهم می کند.
روایتی داریم که پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می فرماید: «لا تكرهوا أربعة فإنها لأربعة: لا تكرهوا الزكام فإنه أمان من الجذام، ولا تكرهوا الدماميل فإنها أمان من البرص، و لا تكرهوا الرمد فإنه أمان من العمى، و لا تكرهوا السعال فإنه أمان من الفالج.»[13] یعنی «از چهار چیز بدتان نیاید؛ از سرما خوردگی بدتان نیاید، زیرا ایمنی از بیماری جزام است و از جوش بدتان نیاید، زیر ایمنی از پیسی است و از رمد (التهاب چشم) بدتان نیاید، زیرا ایمنی از کوری است و از سرفه بدتان نیاید، زیرا ایمنی از فلج شدن و سکته مغزی و (ام اس) است.»
اگر می بنید که ام اس، زیاد شده است، شاید بخاطر درمان سرفه است. چون ام اس، نوعی فلجی است. علل متفاوتی دارد، یکی از عللش همین نانی هست که روی آهن می پزند.
-----------------
پی نوشت:
[1] بحار الأنوار، علامة مجلسي، ج14، ص253، ط دارالاحیاء التراث.
[2] كافي، شيخ كليني، ج6، ص269، ط الاسلامية.
[3] كافي، شيخ كليني، ج8، ص88، ط الاسلامية.
[4] خصال، شيخ صدوق، ج1، ص210.
[5] كافي، شيخ كليني، ج8، ص382، ط الاسلامية.
[6] كافي، شيخ كليني، ج8، ص382، ط الاسلامية.
[7] كافي، شيخ كليني، ج8، ص382، ط الاسلامية.
[8] طب الأئمة، ابن سابور الزيات، ج1، ص107.
[9] خصال، شيخ صدوق، ج1، ص210.
[10] كافي، شيخ كليني، ج8، ص382، ط الاسلامية.
[11] خصال، شيخ صدوق، ج1، ص210.
[12] خصال، شيخ صدوق، ج1، ص210.
[13] خصال، شيخ صدوق، ج1، ص210.
-------------------
منبع : ارتباط شیعی
- وبلاگ کاظمی
- بازدید: 770
- 6